جدا شدن افغانستان از خاک ایران یکی از پیآمدهای دخالت های استعماری است که هنوز آسیب های آن ملت مسلمان افغانستان را می رنجاند. به راستی افغانستان پس از جدایی از ایران یک روز خوش ندیده و به محل ناله و فغان مظلومان بدل شده است. زمانی انگلیس و روزگاری روس، امنیت روحی این بخش از خاک ایران را از بین بردند و انسان های بیگناه و مردمان زحمتکش و رنجور را در این خطّه از جهان اسلام به خاک و خون کشیدند و اکنون امریکا و نوکران آن (طالبان) کار آنها را پی می گیرند. سلفی های رمیده از دامن اهلبیت (علیهم السلام) و دشمنان وحدت امت اسلامی، ابزار این خونریزی ها و مقصر اصلی این رویدادهایند.
دولت های استعماری انگلیس و روس همواره دو رقیب مهم برای تسلط بر ذخایر معدنی ایران شمرده می شدند و به این کشور خیانت می کردند. آنها عاملان اصلی تجزیه قسمت هایی از خاک ایران بودند. دولت انگلیس، افغانستان و برخی از جزایر ایران را در خلیجفارس از این کشور برید و این بخش ها به پایگاه استعمارگران بدل شدند. روسیه نیز، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان، ارمنستان، تاجیکستان و… را از ایران جدا کرد و به خاک خود افزود.
اگر چه دست روس بیش از انگلیس در ایجاد بابیت نمایان بود، در مقاله پیشین روشن شد که انگلیس نیز در پیدایی آن تأثیر گذارد. این دولت در همه مسائل استعماری دستی پنهان دارد و با حضوری نامرئی به خونریزی در جهان می پردازد. اما کمترین اثر نمایان را از خود بر جای می گذارد. این سیاست ثابت استعمارگران در برابر امت اسلام است.
دولت انگلیس به رغم تأثیرگذاری پنهان در پیدایی بهائیت و ساماندهی کارهای حساب شده و دقیق برای شکلگیری آن گاهی به طور آشکار از این فرقه حمایت کرده است. چنانکه در شکلدهی فراماسونری نقش اول را داشت و با این شیوه دانشمندان و نخبگان را به این انجمن جذب کرد و بعدها معلوم شد که بهائیان نیز در آن نقش و حضوری فعال داشته اند.
۱. اعتراف به دسیسه های امپریالیسم در بهائیسم
سفیر و کنسول روس درباره جاسوسی ها و پنهانکاری های انگلیسی ها چنین گفته است:
روزی سرجان ملکم از من هنگام ملاقات استادم شیخ محمد درخواست کرد تا فرزندم، علی کنیاز را ببیند و با همدیگر قلیان محبتی بکشیم. معلوم شد که جناب سفیر انگلیس، یعنی سرجان ملکم از تمام اوضاع سفارت روس باخبر است و حتی از کارهای شخصی و اوضاع داخلی من نیز باخبر است.
افزون بر این دو دولت روس و انگلیس به رغم رقابت بر سر ایران، به دلیل داشتن هدف مشترک، در برخی از مسائل با یکدیگر مشورت و تبادل نظر می کردند و همگرایی داشتند. قنسول روس گزارش می دهد که بر پایه قراردادی میان دولت های قاجاریه و روس، روسیان متعهد بودند که در صورت اشغال شدن مرزهای ایران و تصرف شدن هرات، ایران را از حمایت نظامی و دفاعی خود برخوردار کنند، هنگامی که کشتی های انگلیسی جزیره خارک را اشغال کردند، روسیه بر پایه تعهد خود عمل نکرد و ایران به رها کردن افغانستان مجبور شد. او می گوید:
در این مذاکرات بر من معلوم گشت که اکثر مسئولان ما رابطه سرّی با دولت انگلیس دارند و اخبار سرّی را به او گزارش می دهند.
روش و سیاست انگلیس به این شکل است که در آغاز کار بسیار محتاطانه و کاملاً پنهانی رفتار می کند، به تدریج وارد عمل می شود و تا به ثمر نشستن و عملی شدن نقشه، اطلاعات آن را آشکار نمی کند و از رو کردن پرونده و هدف خود می پرهیزد، اما پس از کهنه شدن اطلاعات در آنباره سخن می گوید. البته سیاست این دولت در برخی از امور همیشه مخفی و پنهان می ماند و هرگز حمایت خود را از جریان های سیاسی و فرهنگی آشکار نمی سازد. برای نمونه در بمب گذاری های اخیر استان خوزستان دست این دولت آشکار بود ولی هرگز به آن اعتراف نکرد.
بسیاری از روشنفکران و پژوهشگران تاریخ معاصر رابطه دولت های استعماری و سران بهائیت را انکارناشدنی می دانند:
… برخی از سران بهائیگری … با بیگانگان استعمارگر در پیوند بودند. عبدالبهاء (عباس افندی) نامه ای به زبان عربی به ملکه انگلیس نوشت و در آن نامه ضمن تبلیغ مذهب بهائیگری و یادآوری مطالب دیگر، ملکه انگلیس را در دو مورد سخت ستود: ما به دست آورده ایم که شما فروش غلامان و کنیزان را ممنوع ساخته اید، این همان چیزی است که خدا در «ظهورالبدیع» امر فرموده، ما نیز شنیده ایم که شما نظارت بر مشورت را به عهده عموم قرار داده اید، آفرین!
۲. نوگرایی بهاء و همگرایی او با استعمار پیر
رهبران بهایی به انگیزه همسویی با جریان های سیاسی، جلب کردن توجه استعمارگران، روشنفکر جلوه دادن خود و جامع نشان دادن مذهبشان، با دموکراسی غربی و انگلیسی نیز همنوا شدند و آن را تأیید کردند تا شاید جایی برای خود در دل های آلوده استعمارگران باز کنند.
۳. پیشگویی استعماری از رونق بهائیت
وقتی باب اعدام شد، سفیر انگلیس با تأسف این واقعه را گزارش می دهد و پیشبینی می کند ک
ه پس از او، باب های دیگری در راهند. آیا این پیشبینی از آگاهی آنان درباره ظهور دوباره بابیت در شکل بهائیت، خبر نمی دهد؟ تحلیل این روند نشان می دهد که دولت انگلیس و سفیر کهنهکار او از شکلگیری بهائیت، کاملاً آگاه بودند و برای تحقق آن برنامهریزی کردند تا از آن بهره ببرند. ظهور مدعیان جانشینی باب و انشعاب بابیت به شاخه های گوناگون با پیشگویی آن سفیر سازگار است. سخن او تنها در صورتی پذیرفتنی است که از استمرار بابیت در قالب بهائیت خبر داشته و برای آن برنامهریزی کرده باشد؛ زیرا هیچ چیزی پیشبینیپذیر نبوده تا او قاطعانه از آمدن جانشینان فراوان باب خبر دهد. اعدام باب از نظر منطق و عرف، موجب عبرت گرفتن دیگران باید باشد. اما کسانی پس از او همچنان مدعی شدند و به آشوب های اجتماعی دامن زنند. بنابراین بدون برنامهریزی دقیق به طور قطعی از تحقق مسئله ای در آینده نمی توان خبر داد.
۴. خوشخدمتی بهاء به ارباب خود و جاسوسی برای او
انگلیسی ها برای آگاهی از اوضاع، جاسوسان فراوانی در همه مناطق ایران گماردند. از اینرو، دور از ذهن نیست که میرزا حسینعلی نیز با توجه به ارادتی که به دولت انگلیس و ارتباطی که با آن داشته، برای سفارت این دولت جاسوسی می کرده است. پایگاه نشر عقاید بهائیان، به همین دلیل در عکا و حیفا قرار گرفت. این دو شهر قبلاً از اقمار دولت عثمانی بودند و با ضعیف شدن این دولت، به دست انگلیسی ها افتادند. میرزا حسینعلی زیر سرپرستی انگلیسی ها رفت و برای ملکه انگلیس دعاها و لوح های فراوانی نوشت و صادر کرد. دولت انگلیس نیز به انگیزه سپاسگزاری، وی را از حمایت های مالی فراگیر خود برخوردار کرد. حسینعلی بهاء از ۱۲۸۵ تبعید شد و تا سال ۱۳۰۹ در حمایت انگلیسی ها در آنجا زندگی کرد. او در این منطقه حساس، کاخ و قبله و معبدی برای پرداختن به آیین خود ساخت و از فلسطینیان زمین هایی برای خانوادهاش خرید یا آنها را به زور گرفت. او در این زمین ها برای تأمین آزوقه ارتش انگلیس گندم کاشت و خدمت های شایسته ای به آنان رساند.
۵. بهره های انگلیس از بهائیت
چنانکه معروف است در پایان دوره قاجار، سیدضیاء بر پایه سناریوی انگلیس و با کودتا قدرت ناپایداری در ایران به دست آورد و زمینه تحقق کودتا را برای حضور رضاخان فراهم کرد. این مهره (سیدضیاء) بعدها به فلسطین رفت و با خرید زمین از عربان و واگذاری آن به انگلیسی ها، بهائیان و صهیونیست ها، دلالی می کرد. بعید نیست که همه این برنامه ها بر پایه نقشه های انگلیس برای تشکیل دولت صهیونیسم صورت گرفته باشد تا آشوب های اجتماعی و فرهنگی در ایران و جهان اسلام به راه بیفتد و منطقه خاورمیانه به مرکز بحران ها و آشوب ها بدل گردد؛ زیرا برخی از مردم در کشورهای اسلامی افریقا، که بخشی از مستعمره های فرانسه، ایتالیا و… بود، بر ضد امپراطور عثمانی و دولت های استعماری، جنبش هایی برپا می کردند و به جنگ های پارتیزانی و چریکی با آنها می پرداختند. گاهی هزاران انسان در این آشوب ها به خاک و خون کشیده می شدند. همه این بحران ها زاییده توطئه و طرح های سلطهطلبانه استعمارگران به ویژه انگلیس بود. قتل و غارت و ناامنی های فراوان در این قرن به کشورهای اسلامی آسیب رساند. اما علمای ایران بیدار بودند.
ایران به دلیل برخورداری از فرهنگی ممتاز، اقتداری نسبی و حمایت عالمان و مراجع بزرگ شیعه نفوذناپذیر می نمود. از اینرو آشوب ها در ایران پس از فتنه باب و آغاز بهائیگری در این کشور با تشویق و حمایت روس و انگلیس و حتی فرانسه، رو به فزونی نهاد و بحران های اقتصادی، بهداشتی، فرهنگی، نبود امنیت اجتماعی را در پی آورد.
اگر این مسائل و رویدادهای همپیوند بعدی در ایران و توطئه تقسیم این کشور میان روس و انگلیس، به خوبی ریشهیابی و بازکاوی گردد، توطئهچینی مشترک این دو قدرت استعمارگر، برای پیدایی بهائیت، روشن می شود؛ زیرا آنها در ایران منافع مشترک خود و آرمان طرح های همگرایانه را دنبال می کردند. افزون بر روس، انگلیس نیز به طور پنهان و بسیار مؤثر در شکلگیری بابیت و بهائیت سهیم بود، چنانکه از روس همچون ابزاری در این راه سود برد و فرزند خود (بهائیت) را در دامن آن پروراند.
حمایت های دولت انگلیس از بهائیت و سران آن پس از شکلگیری این فرقه از حمایت های روس بیشتر است. فرانسه که رقیب دیگر انگلیس در ایران بود، با هدف دستیابی به مستعمره بزرگ انگلیس (هند)، قصد داشت که از راه ایران به این منطقه نفوذ کند. اما در جلب کردن توجه رهبران بهائیت توفیق نیافت؛ زیرا برای پیدایی این فرقه هزینه چندانی نپرداخته بود. رهبران بهائیت، انگلیسی ها را ولینعمت خود می دانستند، از آنان اطاعت می کردند و به جای آنان با فرانسوی ها همکاری نمی کردند. اگر چه فرانسه کمابیش از بهائیت حمایت می کرد و روسیه تأثیر فراوانی در شکلگیری آن داشت، رهبران بهائی دوستی با انگلیس و حمایت از سیاست های این دولت را بر دیگر دولت ها ترجیح می دادند. رابطه ای که بهائیان با امپریالیسم داشتند با کمونیست و روسیان نداشتند. از اینرو پناه گرفتن در دامن صهیونیست ها و تغذیه کردن و بالنده شدن از شیر استعمار را بیشتر
می پسندیدند.
منبع:خورشید آل یاسین
موضوعات مرتبط: ادیان نو ظهور ، آشنایی با ادیان ، ،
برچسبها: بهائیت , در , سایه , استعمار ,